گفتند: بيم جان
گفتيم: خط خون
گفتند: خوف حمله دشمن
گفتيم: شور و شوق شهادت
گفتند: ناوگان،
گفتيم: تير غيب!...
گفتند: آواكس ها، با چشمهاي تيز در آسمان منطقه پرواز مي كند.
گفتيم: آيه (( و جعلنا....)) اعجاز مي كند.
گفتند: با تهاجم دشمن چه مي كنيد؟ از آب، از زمين!
گفتيم:ما را از مرگ سرخ نترسانيد، هستيم در كمين!
اينسوي مرز،معجزه خون
آنسوي آب ها
تيغ و طلاي قيصر و قارون
آتش بيار معركه خندق خليج!
ما وارث شهادت و ايثاريم
ما پيرو و تابع تكليفيم
قرآن هر آنچه گفت
رهبر هر آنچه خواست
ما چشم و گوشمان به لب و گفته هاي اوست.
صلح شما،شعار فريب است
ما مي جنگيم، تا صلح برقرار بماند،تا ريشه هاي فتنه برآيد.تا ظلم بشكند،تا عدل بشكفد.
گفتند: مرز آبي و خاكي تا چند ممكن است بسته بماند؟
گفتيم: شاگرد روزه و رمضانيم. فرزند كربلا!
وقتي تنور جنگ از جوشش حماسه و خون، گرم مي شود
آهن به دست و پنجه ما نرم مي شود.
با دستهاي خويش،چو((داود))، بايد سلاح بسازيم
با حنجري به گرمي((عاشورا))
بايد خروش برآريم،چون ((حسين)):
- هيهات از زبوني و ذلت!...
اينها ، حرفهاي جوان ديروز بود!
ما چي؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
آيا ماهم شاگرد روزه و رمضان هستيم تا در مقابل تحريم هاي دشمن بايستيم و اين جوري با دل و جان حامي قرآن و رهبرمون باشيم؟؟؟!!!
مطالب مرتبط
ارسال نظر برای این مطلب
درباره ما
iran
اطلاعات کاربری
لینک دوستان
آرشیو
پیوندهای روزانه
آمار سایت